دلنوشته
هوای یکدیگر را داشته باشیم؛ × دل نشکنیم، قضاوت نکنیم:-) × هنجار های زندگی کسی را مسخره نکنیم:-) × به غم کسی نخندیم:-) × به راحتی از یکدیگر گذر نکنیم:-) × به سادگی آب خوردن به یکدیگر تهمت نزنیم:-) × حریم آبروی دیگران را بدون اجازه وارد نشویم:-) بیقراری ات را چون شهره ای شراب مذاب بریز کف دست من! عزیزکم تو میدانی که سالهاست در این سرزمین بارانی به یک قطره از آه عاشقانه ات محتاجم:-) به نفس هایت... به نفس هایت وقتی اسمم را صدا می کنی! تو میدانی همیشه احتمال زلزله هست ولی زلزله ی نفس های تو دیگر احتمال نیست... سبز آب کبود من ... بیهوده نیست ... بیهوده نیست که بر گسل های دلت خانه ساخته ام!!! از سر اتفاق هم نیست!!! حدیث بی قراری است... و همین حرف ساده که با صدای تو دلم می لرزد... همین که صدایم می کنی ،همه چیز جهان یادم می رود... یادم می رود که جهان روی شانه من است... یادم می رود سر جایم بایستم !!! پابه پا می شوم ! زمین می لرزد... مگر نمی گویند که هر آدمی، یک بار عاشق می شود!؟ پس چرا هر صبح که چشمانت را باز می کنی دل می بازم! هر بار که از کنارم می گذری نفست می کشم باز! چرا هر بار که می خندی در آغوشت در به در می شوم باز! چرا هر بار که تنت را کشف می کنم تکه های لباسم بال در می آورند باز؟! گل قشنگم، برای ستایش تو بهشت جای حقیری است... با همین دستان بی قرار به خدا می رسانمت...:-) گاندی می گوید: بهترین و بدترین آدمها را در بین دینداران دیدم؛ بهترین انها کسانی بودند که میخواستند خودشان به بهشت بروند! و چقدر بی آلایش و پاک بودند! سرشان به کار خودشان بود و بی آزار بودند و بهترین مشوق من به دین بودند... و بدترین آنها کسانی بودند که؛ میخواستند غیر از خودشان بقیه را هم به بهشت ببرند!!! چقدر وحشتناک بود برخورد با آنها! تظاهر و ریا!!! خشونت و توحش در بین آنها موج می زد!!! خدایا ... از به بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت! اما... شکایتم را پس میگیرم!!! من نفهمیدم! فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت! نگاهم به تو باشد! گاهی فراموش می کنم که وقتی کسی کنار من نیست، معنایش این نیست که تنهایم... معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت... با تو تنهایی معنا ندارد:-) مانده ام تو را نداشتم چه میکردم...! دوستت دارم خدای خوب من...:-) وقتی خدا میخواست تورا بسازد! چه حال خوشی داشت... چه حوصله ای:-) این موها:-) این چشم ها:-) خودت می فهمی... من همه این هارا دوست دارم.. گویند که عشاق جهان عقل ندارند. یعنی تو خری من به مراتب ز تو خر تر از یه جایی به بعد ... آدم سخت میشه، دلش می خواد مهربون باشه! اما یاد روزایی می افته که مهربون بوده! باور کرده! بوی تند حماقت میزنه زیر بینیش... نمیشه که مثل سابق بشه، می خواد که همه رو با یه چوب، نزنه اما می زنه... که نخوره... از یه جایی به بعد یعنی درست از جایی که آدم دلش زخم میشه... زبونش تلخ میشه... شاید واسه آدم های احساساتی از یه جایی به بعد باید اینجوری شه.. هیچ گاه بخاطر هیچکس از ارزش هایت دست نکش! چون اگر روزی آن فرد از تو دست بکشد تو می مانی و یک منِ بی ارزش... سحر با سپیدی " چشمان تو " طلوع می کند... و سیاهی شب در برابر سیاهی"چشمان تو" به نماز می ایستد... هیچ ستاره ای در آسمان نیست که درخشش خود را مدیون درخشش" چشمان" تو نباشد... "لبخند تو " رمز زندگی است، و باعث ادامه حیاط موجودات است... شکوفه ها، شکفتن را از " لبخند تو" به ارث می برند... "چشمان تو " زیبا ترین چشمان... و"لبخند تو " زیبا ترین و دلنشین ترین لبخند دنیاست... عاشقت می مانم تا نفس دارم ...
قالب ساز وبلاگ پیچک دات نت |