دلنوشته

بسلامتی اون زندانی ک به مادرش گفت قراره فردا برای چند روز از زندان ازاد بشم مادر میخوام فرار کنم ازین مملکت ،،،،گذشت سالها!نه زنگی زد نه ازش خبری اومد،،،،!مادرش تو دله خودش گفت حیف چند سال زحمتم ببین چند ساله یه خبری از ما نمیگیره،،،،!!!

همون روزا ک مادر دل تنگ پسرش شده بود رفت پیش رییس زندان و گفت این مشخصات پسرمه ببین چند سال از زندان رفته یا نه؟!؟!رییس زندان نگاهی به شناسنامش کرد و گفت این زندانی 7 سال پیش اعدام شده،،،،!!!مادرش بغض کرد و گفت شاید اشتباه میکنید،،،، رییس زندان گفت نه مادر جان این تنها زندانی ک هیچوقت از یادم نمیره ...هیچکس نیومد جنازشو تحویل بگیره...مأمورای شهرداری خاکش کردن


نوشته شده در دوشنبه 95/12/9ساعت 7:3 عصر توسط shaghayeghgh نظرات ( ) |
قالب ساز وبلاگ پیچک دات نت