سفارش تبلیغ
صبا ویژن


دلنوشته

 

شب دو دلداده در آن کوچه ی تنگ

 

مانده در ظلمت دهلیز خموش

 

اختران دوخته بر منظره چشم

 

ماه بر بام سراپا شده گوش

 

 

 

در میان بود به هنگام وداع

 

گفتگویی به سکوت و به نگاه

 

دیده ی عاشق و لعل لب یار

 

دل معشوقه و غوغای نگاه

 

 

 

عقل رو کرد به تاریکی ها

 

عشق همچون گل مهتاب شکفت،

 

عاشق تشنه لب بوسه طلب

 

هم چنان شرح تمنا می گفت

 

 

 

سینه بر سینه ی معشوق فشرد

 

بوسه ای زان لب شیرین بربود

 

دختر از شرم سر انداخت به زیر

 

ناز می کرد،ولی راضی بود!

 

 

 

اولین بوسه ی جان پرور عشق

 

لذت انگیزتر از شهد و شراب

 

لاجرم تشنه ی صحرای فراق

 

به یکی بوسه نگردد سیراب

 

 

 

نوبت بوسه ی دوم که رسید،

 

دخترک دست تمنا برداشت

 

عاشق تشنه که این ناز بدید

 

بوسه را بر لب معشوق گذاشت!

 

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/delneveshtehayetanha/400d6e3424809c9238b8f74b0855857c.jpg


نوشته شده در شنبه 95/7/3ساعت 12:21 عصر توسط shaghayeghgh نظرات ( ) |

کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه  

خودت می‌دونی عادت نیست فقط دوست داشتن محضه

 

کنارم هستی و بازم بهونه‌هامو می‌گیرم

میگم وای چقد سرده میام دستاتو می‌گیرم

 

یه وقت تنها نری جایی که از تنهایی می‌میرم

از این جا تا دم در هم بری دلشوره می‌گیرم

 

فقط تو فکر این عشقم تو فکر بودن باهم

محاله پیش من باشی برم سرگرم کاری شم

 

می دونم که یه وقتایی دلت می‌گیره از کارم

روزایی که حواسم نیست بگم خیلی دوست دارم

 

تو هم مثل منی انگار از این دلتنگیا داری

تو هم از بس منو می‌خوای یه جورایی خودآزاری

 

کنارم هستی و انگار همین نزدیکیاس دریا

مگه موهاتو وا کردی که موجش اومده اینجا

 

قشنگه ردپای عشق بیا بی‌چتر زیر برف

اگه حال منو داری می‌فهمی یعنی چی این حرف

 

می‌دونم که یه وقتایی دلت می‌گیره از کارم

روزایی که حواسم نیست بگم خیلی دوسِت دارم

 

تو هم مثل منی انگار از این دلتنگیا داری

تو هم از بس منو می‌خوای یه جورایی خودآزاری

 

 

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/delneveshtehayetanha/dc1a0917c5c047dde84f47e7cdca7d18.jpg


نوشته شده در شنبه 95/7/3ساعت 11:56 صبح توسط shaghayeghgh نظرات ( ) |

 

خسته‌تر از صدای من، گریه‌ی بی‌صدای تو 

حیف که مانده پیش من، خاطره‌ات به جای تو

 

رفتی و آشنای تو، بی‌تو غریب ماند و بس

قلب شکسته‌اش ولی پاک و نجیب ماند و بس

 

طعنه به ماجرا بزن، اسم مرا صدا بزن

قلب مرا ستاره کن، دل به ستاره‌ها بزن

 

تکیه به شانه‌ام بده، دل به ترانه‌ام بده

راوی آوارگی‌ام، راه به خانه‌ام بده

 

یک‌سره فتح می‌شوم، با تو اگر خطر کنم

سایه‌ی عشق می‌شوم، با تو اگر سفر کنم

 

شب‌شکن صد آینه با شب من چه می‌کنی؟

این همه نور داری و صحبت سایه می‌کنی

 

وقت غروب آرزو بهت مرا نظاره کن

با تو طلوع می‌کنم ولوله‌ای دوباره کن

 

با تو چه فرق می‌کند زنده و مرده بودنم

کاش خجل نباشم از زخم نخورده بودنم

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/delneveshtehayetanha/8d7026c62c92cf4471002d35d13330ed.jpg


نوشته شده در شنبه 95/7/3ساعت 11:53 صبح توسط shaghayeghgh نظرات ( ) |

کاش می‌دیدم چیست 

آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است

آه وقتی که تو لبخند نگاهت را

می‌تابانی

 

بال مژگان بلندت را

می‌خوابانی

آه وقتی که توچشمانت

آن جام لبالب از جان‌دارو را

سوی این تشنه جان سوخته می‌گردانی

موج موسیقی عشق

از دلم می‌گذرد

روح گل‌رنگ شراب

در تنم می‌گردد

دست ویرانگر شوق

پرپرم می‌کند ای غنچه رنگین، پرپر

 

من در آن لحظه که چشم تو به من می‌نگرد

برگ خشکیده ایمان را

در پنجه باد

رقص شیطان خواهش را

در آتش سبز

نور پنهانی بخشش را

در چشمه مهر

اهتزاز ابدیت را می‌بینم

 

بیش از این سوی نگاهت نتوانم نگریست

اهتزاز ابدیت را یارای تماشایم نیست

کاش می‌گفتی چیست

آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/delneveshtehayetanha/ccb36aabe21ba88aac849165ce3dbdd6.jpg


نوشته شده در شنبه 95/7/3ساعت 11:50 صبح توسط shaghayeghgh نظرات ( ) |

کجای این جنگل شب پنهون می‌شی خورشیدکم؟  

پشت کدوم سد سکوت پر می‌کشی چکاوکم؟

 

چرا به من شک می‌کنی؟ من که منم برای تو

لبریزم از عشق تو و سرشارم از هوای تو

 

دست کدوم غزل بدم نبض دل عاشقم‌و؟

پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هق‌هقم‌و؟

 

گریه نمی‌کنم نرو، آه نمی‌کشم بشین

حرف نمی‌زنم بمون، بغض نمی‌کنم ببین

 

سفر نکن خورشیدکم ترک نکن من‌و نرو

نبودنت مرگ منه راهی این سفر نشو

 

نذار که عشق من و تو اینجا به آخر برسه

بری تو و مرگ من از رفتن تو سر برسه

 

گریه نمی‌کنم نرو، آه نمی‌کشم بشین

حرف نمی‌زنم بمون، بغض نمی‌کنم ببین

 

نوازشم کن و ببین عشق می‌ریزه از صدام

صدام کن و ببین که باز غنچه می‌دن ترانه‌هام

 

اگر چه من به چشم تو کمم، قدیمی‌ام، گمم

آتشفشان عشقم و دریای پر تلاطمم

 

گریه نمی‌کنم نرو، آه نمی‌کشم بشین

حرف نمی‌زنم بمون، بغض نمی‌کنم ببین

 

 


نوشته شده در شنبه 95/7/3ساعت 11:47 صبح توسط shaghayeghgh نظرات ( ) |

درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند

معنی کور شدن را گره ها می فهمند

 

سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین

قصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمند

 

یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن

چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند

 

آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا

مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند

 

نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا

قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند


نوشته شده در چهارشنبه 95/6/24ساعت 12:0 صبح توسط shaghayeghgh نظرات ( ) |

از فکر من بگذر خیالت تخت باشد

من می تواند بی تو هم خوشبخت باشد

این من که با هر ضربه ای از پا در آمد

تصمیم دارد بعد زا این سرسخت باشد

تصمیم دارد با خودش ،با کم بسازد

تصمیم دارد هم بسوزد ،هم بسازد

 

خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد

نخواست او به من خسته بی گمان برسد

شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت

کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد

چه میکنی اگر او راکه خواستی یک عمر

به راحتی کسی از راه ناگهان برسد

رها کند برود از دلت جدا باشد

به آنکه دوست ترش داشته به آن برسد

رها کنی بروند تا دوتا پرنده شوند

خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد

گلایه ای نکنی ، بغض خویش را بخوری

که هق هق تو مبادا به گوششان برسد

خدا کند که نه…!!نفرین نمیکنم که مباد

به او که عاشق او بوده ام زیان برسد

خدا کند که فقط این عشق از سرم برود

خدا کند که فقط زمان آن برسد


نوشته شده در سه شنبه 95/6/23ساعت 11:59 عصر توسط shaghayeghgh نظرات ( ) |

نمیشه که تو باشی من و من عاشقت نباشیم

فاصله را معنا کن با کتابی که زبانش آمدن است …

دست بر دیوار سیمانی بکش لمس قلب من به همین آسانی است …

بیراهه ای که به کوچه ی عشق می رسید اشتباه نبود راه را اشتباه آمده بودم پشیمان نیستم!

راهنما شده ام …. ‌


نوشته شده در سه شنبه 95/6/23ساعت 11:58 عصر توسط shaghayeghgh نظرات ( ) |

بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته

 

آسمان پر باران چشم هایم

 

بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه

 

بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد

 

وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است ؟


نوشته شده در سه شنبه 95/6/23ساعت 11:56 عصر توسط shaghayeghgh نظرات ( ) |

گفتم غم تو دارم

 

چیزی نگفت و بگذشت

 

حافظ خوشا به حالت

 

یارم گذشت و یارت

 

گفتا غمت سرآید


نوشته شده در سه شنبه 95/6/16ساعت 1:1 عصر توسط shaghayeghgh نظرات ( ) |
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
قالب ساز وبلاگ پیچک دات نت